جدول جو
جدول جو

معنی ترخان کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ترخان کردن(دَ)
ترخان فرمودن. بمنصب ترخانی رسانیدن:
به شکر آن دو هفته ماه تابان
سپه را کرد چندین سال ترخان.
یحیی بن سیبک نیشابوری.
و رجوع به ترخان فرمودن و ترخان و ترخانی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بریان کردن
تصویر بریان کردن
تف دادن، کباب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قربان کردن
تصویر قربان کردن
ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانند گاو یا گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخاش کردن
تصویر پرخاش کردن
درشتی کردن، تندی کردن، سخن درشت گفتن، پیکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
مداوا کردن، معالجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخیص کردن
تصویر ترخیص کردن
پروادادن هشتن، ارزان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ستیزیدنمنازعه کردن، تندی کردن درشتی کردن توپ و تشر رفتن عتاب کردن معاتبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاختن کردن
تصویر تاختن کردن
تازاندن بسرعت بردن (اسب و مانندآنرا)، هجوم بردن حمله بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابان کردن
تصویر تابان کردن
درخشان ساختن نورانی کردن روشن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزان کردن
تصویر ارزان کردن
کم بها کردن قیمت کایی را پایین آوردن و مناسب ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریان کردن
تصویر بریان کردن
تف دادن کباب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان کردن
تصویر فرمان کردن
اجرای فرمان کردن اطاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قربان کردن
تصویر قربان کردن
فدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گریانیدن: ور بخواهی و را دو بوسه زنی او بخندد ترا کند گریان. (امیر ابوالمظفر محتاج چغانی)
فرهنگ لغت هوشیار
متحرک کردن براه انداختن، بدور در آوردن (جام ساغر و غیره) : ساقیا، پیش آر زود آن آب آتشفام را جام گردان کن ببرغمهای بی انجام را. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخاش کردن
تصویر پرخاش کردن
((پَ کَ دَ))
بحث کردن، منازعه کردن، عتاب کردن، درشتی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمان کردن
تصویر فرمان کردن
((~. کَ دَ))
اطاعت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
Cure, Heal, Remedy, Treat
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
guérir, remédier, traiter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
genezen, verhelpen, behandelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
치료하다 , 치유하다 , 치료하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
治療する , 治す , 修復する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
לרפא , לרפא , לרפא , לטפל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
इलाज करना , उपचार करना , उपचार करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
menyembuhkan, mengobati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
รักษา , เยียวยา , รักษา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
лечить , исцелять , исправлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
heilen, beheben, behandeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
curar, sanar, remediar, tratar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
curare, guarire, rimediare, trattare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
curar, remediar, tratar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
治疗 , 治愈 , 补救
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
leczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
лікувати , лікувати , лікувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
tedavi etmek, iyileştirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی